اردشیر محصص و دلقکهایش
جوزف برنارد (برگردان: ج.د)
مجله( IDEA (International Advertising Art یکی از مشهورترین مجلات تخصصی بین المللی گرافیک و هنر تبلیغات است که در کشور ژاپن منتشر می شود.در شماره 213 این نشریه که در مارس 1989 منتشر شده است بعد از معرفی و چاپ آثار یان لنیتسا و تادانوری یوکو-از اساتید بزرگ گرافیک لهستان و ژاپن- و خوشنویسان معاصر هندی به معرفی آثار اردشیر محصص پرداخته است.
در شرح حال مختصر و کوتاهی که درباره زندگی و آثار وی در این مجله آمده است اردشیر محصص -شاید- مشهورترین کارتونیست آسیایی معرفی می شود که از او سخن به فراوانی رفته است. در این مقاله از تهیه دو فیلم مستند توسط تلویزیون ملی ایران درباره وی و آثارش خبر داده شده! و همچنین از دو مجموعه آثار جدید او در سال 1989 یکی در فرانسه (Barrault) و یکی در امریکا (Mag Publishing Company) . بنا به اطلاع تنها مجموعه آثار مفصل او به نام “تاریخ مدار بسته” در این سال توسط انتشارات امریکایی منتشر شده است. سارا خلیلی در یادداشتی کوتاه در این مجله به معطوف شدن توجه اردشیر به دلقک ها بعد از مهاجرت وی به نیویورک اشاره کرده است. خلیلی، محصص را یکی از هنرمندان گرافیک و کاریکاتوریست هایی معرفی کرده که نزد اروپایی ها بسیار شناخته شده است. وی با نقل سخنان اردشیر به بازگشت و نگاه دوباره او به تصاویر قدیمی بعد از سفر به نیویورک و التفات او به تفاوت زیاد میان دلقک های خاورمیانه و سیرک های غرب آورده اشاره میکند و مینویسد : “دلقک ها/ملیجک های خاورمیانه مانند “قصه های جن و پری” در یک بازی فوق مدرنِ بی سرانجام حضور دارند. ملیجک هایی که در حضور شاه و برای خوشایند و کیف او تا بلعیده شدن توسط حیوانات درنده خوش رقصی میکنند. اردشیر تنها تفاوت این دو نوع سیرک را در ایدئولوژی می داند”.

IMG_7595
اردشیر در انتخاب عناصر اصلی طراحیاش علیرغم تنوع، وسواس فراوان نشان میدهد. کاراکترهایی مثل دوالپاها یا مردانی با کلاه سیلندری نمونههای بسیار آشنای آثار او هستند که برای بازگویی روایت شخصی اردشیر از واقعیت به دقت انتخاب شدهاند. البته او هیچ حد و مرزی برای ورود عناصر نامتجانس به آثارش ندارد و به راحتی میتوان با دیدن آثار او حدس زد او به چه چیزهایی نگاه میکرده و یا در کدام دوره تحت تاثیر کدام هنرمندان بوده است. این مساله گاه آثارش را در ظاهر بسیار آشفته میکند چنان که به عنوان نمونه در “کافر نامه” که آشکار برداشتی هجو آلود از تصاویر کتابهای چاپسنگی و پرده های درویشی و نقاشیهای قهوه خانه است، پیکتوگرامهای ورزشهایی مثل شنا، فوتبال و بسکتبال وارد کارها شده اند! این دقت انتخاب در عین شلختگی یکی از ویژگیهای ذهن ناآرام اردشیر و شخصیت تجربی آثار اوست که تضادهای درونی و حل نشدهی فراوانی را در او نشان میدهد. با این حساب جایگاه “دلقک”ها در آثار او کجاست؟ او آنها را جزو عناصر اصلی دوره یا دوره هایی از آثارش آگاهانه انتخاب کرده و به کار گرفته است و یا نقشی فرعی و دم دستی دارند و ورود انها به آثار اردشیر بیشتر از سر تاثیرپذیریهای آنی از محیط و منابع بصری دم دست او بوده است؟

IMG_7610
با نگاهی به دورههای مختلف کارهای او و مجموعههای منتشر شدهی او، رد پای دلقکها را می توان در اولین کتاب او به نام “کاکتوس” از مجموعهی دفترهای زمانه مشاهده کرد. این کتاب که سال 1350 منتشر شده است شامل طرحهای اردشیر بین سالهای 42 تا 47 است (اردشیر در “شناختنامه اردشیر محصص” میگوید کارهای کاکتوس برای سالهای 41 تا 46 است!) . در سه بخش “باستان”، “بوستان” و “کارستان” این کتاب که بیشتر تحت تاثیر تصاویر چاپ سنگی دورهی قاجار است، کاراکترهایی دیده میشوند که شباهت فراوانی دارند به کارهایی که به عنوان مجموعهی دلقک ها از او معرفی شده است. او در گفتگویی که در کتاب “شناختنامهی اردشیر محصص” چاپ شده است به ما سرنخهایی میدهد که بفهمیم چرا اردشیر از تاثیر پذیری مستقیم طراحان مهم آن دوره مثل استاینبرگ و توپور به نقشمایههای ایرانی و تصاویر قدیمی روی آورده است: “در کار تمام طراحانی که من دوستشان دارم، بیش از هر چیز، “رنگ بومی” ی کار آنهاست که به چشم میخورد. توپور، برای نمونه، در درجهی اول، یک فرانسوی است: که از خشونت گویا و سوررئالیسم ماگریت وام پذیرفته است…و استاینبرگ گرچه در رومانی زاده شده و در ایتالیا آموزش دیده و از کلی تاثیر پذیرفته است، اما اقامت او در امریکا از او یک هنرمند امریکایی ساخته است…در سال 1347 نمایشگاهی از کارهای نقاشان قهوهخانهای، از مجموعهی منیر فرمانفرمایان، در انجمن ایران و آمریکا برپا شد. آن کارها تاثیر عجیبی در من گذاشت. کلههای بریده و آدمهای بیسر، در کارهای من، از همین جا پیدا شدهاند.” بازگشت اردشیر به تصاویر قدیمی میتواند یکی از دلایل ورود عناصری مثل “دلقک/تلخک” ها مثل آدمهای بی سر به آثار او باشد.

IMG_7596 copy
در کتاب “دیباچه” هم دو نقل قول از او میتولند کمکی باشد در فهم علت جذابیت و انتخاب “دلقک” ها. اردشیر در گفت و گو با منوچهر آتشی می گوید: “زندگی مضحکه نیست، من فقط نمایشگر جنبههای مضحک و مسخره و درونمایههای هجایی نوعی از آن هستم… من نفس زندگی را مضحکه نمیدانم. روابط جامعه سوداگر را در متن مناسبات آدمهای این جامعه، خنذه دار، ریشخند آمیز و پر از تناقض میبینم” و ” در جدیترین مسایل همیشه مایه ای برای طنز هست (مگر جدی بودن خودش جدی ترین طنزها نیست؟)… من با کاریکاتورهایم اشیا و آدمها را تصحیح میکنم. نه اینکه به خلقت آنها اعتراض کنم، نه، فقط بی تعادلیشان را فاش میکنم و مضحکه های وجودشان را به رخشان میکشم”.
دلقکها در دوره های مختلف آثار او تکرار میشوند کافیست “تبریکات” را دوباره ببینیم و یا “تاریخ مدار بسته” را از این زاویه مورد بررسی قرار دهیم، ولی به نظر می رسد این ادعا که جلب توجه اردشیر به دلقک ها بعد از سفر او به نیویورک بوده است با بسیاری از نشانهها همخوانی ندارد و البته حرفهای اردشیر و شیفتگانش را هم به دلایل بسیار همیشه باید بسیار با احتیاط بررسی کرد!